پنجم ژوئن 2008 (16 خرداد 1387) که فرا میرسد، سی و ششمین سالی است که جهانیان به بهانه محیط زیست گردهم میآیند و با برگزاری همایشها، مسابقات، کارناوالها، نمایشگاهها، جشنوارهها، کنسرتها، هماندیشیهای گروهی و تخصصی و بسیاری آیینهای متنوع دیگر در سطوح مردمی و دولتی میکوشند تا نشان دهند که حفظ محیط زیست، یکی از راهبردیترین و اصلیترین وظایفی است که مسئولیت انجام آن را بهصورت توأمان باید تمامی دولتهای عضو سازمان ملل متحد به همراه فرد فرد شهروندانشان بپذیرند و انجام دهند.
با این وجود و به رغم انتشار میلیونها صفحه گزارش علمی، ایراد دهها و صدها هزار ساعت سخنرانی، تهیه بیلیونها دقیقه فیلم مستند، علمی و داستانی با موضوع محیط زیست و وضع قوانین جزایی و حقوقی سختگیرانهتر در برابر متجاوزین به حریم طبیعت و مخربان محیطزیست در طول 36 سال گذشته، آنچه مشهود است؛ مشاهده روند شتابان و پیشبرنده افت کارایی سرزمین و ناپایداری زیستبوم در تمامی ابعاد و همه حوزههای متأثر از آن در زمین، آب و فضا است. آمارها همه نشاندهنده آلودگی بیشتر منابع آب و خاک، افزایش رخدادهای طبیعی فاجعهبار، فزونی نرخ جابهجایی (فرسایش) خاک، کاهش تراکم و تنوع زیستی در هر دو حوزه گیاهی و جانوری و سرانجام ظهور بحرانهایی جدید چون بیابانزایی، تغییر اقلیم و جهان گرمایی است. دریافتهایی که بشر امروز را با طرح جدی این پرسش رودررو میسازد که «چرا انسانها با وجود آن که میدانند، ادامه حیاتشان روی این یگانه کره قابل زیستن در کهکشان راه شیری، در گرو حفظ مواهب طبیعی و زیستمندان متنوع گیاهی و جانوری آن است، باز هم آنگونه که سزاوار است، اقدامی ملموس و مهارکننده برای کاهش ضریب ناپایداری زیستبوم انجام نمیدهند؟!»
پرسش فوق کلیدیترین و البته شاید آزاردهندهترین سؤالی است که هر یک از ما، به فراخور مسئولیت و جایگاه اجتماعیمان باید از خود بپرسیم. یک قاضی باید از خود بپرسد که چرا با وجود مجازاتهایی که به حکم قانون و متأثر از اصل مترقی 50 قانون اساسی بر متجاوزین و متصرفین منابع طبیعی و محیط زیست اعمال داشته، همچنان شمار این چنین پروندههایی در محاکم دادگستری کشور در حال افزایش است؟! یک معلم یا مدرس دانشگاه باید از خود بپرسد چرا با وجود گذران سهم عمدهای از زندگیش در پای تخته سیاه یا دستگاه نمایش اسلاید و کوششهای شبانهروزیش، همچنان آنگونه که باید دانشآموزان و دانشجویانش التزامی عملی به آموزههای محیط زیست نشان نمیدهند و تشکلهای مردمنهاد طرفدار محیط زیست در ایران از کمترین وزن ممکن برخوردار هستند؟! یک نماینده مجلس یا وزیر مملکت یا مدیر ارشد دولتی باید از خود بپرسد: چرا با وجود حضور در اغلب همایشهای سبز و توصیه مردم به حفظ محیط زیست و جلوگیری از تشدید آلودگی زیستبوم، عملاً حاصل چهار سال خدمتشان در صحن بهارستان یا طبقه فوقانی ساختمان فلان وزارتخانه یا نهاد حکومتی از منظر محیط زیست قابل دفاع نیست؟! و سرانجام یک پژوهشگر محیط زیست و منابع طبیعی باید آنقدر شجاعت داشته باشد که این ناتوانی غمبار را تحلیل کرده و راه برونرفت از آن را بیهیچ ملاحظهای نشان دهد.
ما بهعنوان متخصص و مدرس محیط زیست حتی نتوانستیم آنقدر آگاهی و شور در مردم بیافرینیم که آنها خود در برابر احداث فلان سازه غولپیکر بتنی (سد) بایستند و یا با ساخت جاده از قلب زیستبومی جنگلی (جاده ابر شاهرود)، عرصهای حفاظتشده (جاده لواسان به بلده نور) یا تالابی بینالمللی (تالاب انزلی، ارژن و...)، مخالفت کرده و به فنسالاران طبیعتستیز نشان دهند که برایشان «پایداری توسعه» مهمتر از رفع نیازهای کوتاه مدت است. شوربختانه آن که در بسیاری از موارد، این طرفداران اندک محیط زیست بودهاند که عملاً در برابر مردمی که خواهان احداث سد، پالایشگاه، جاده و فلان سازه اشتغالزا بودهاند، ایستادهاند و از این زورآزمایی غمبار، مدیرانی که تمایل به دوام مدت مدیریت و میزشان دست بالا را داشتهاند، با ژستی مردممدارانه بیشینه سود را برده و حکم به تخریب بیشتر طبیعت صادر کردهاند، آن هم بیپروای فرداها که دیر یا زود خواهد آمد و گریبانمان را خواهد گرفت. همانگونه که خشک کردن دریاچه آرال در آن سوی مرز گوشه شمال غربی کشور و تالاب ارزشمند هورالعظیم در آن سوی مرز غربی و جنوب غربی و هامون در شرق کشور چنین عقوبتی را پیش رویمان نهاده است.
محمد درویش - پژوهشگر محیطزیست
جهان پاک با تولید پاک
بهطور کلی، هر اقدام و فعالیت صنعتی که به تولید محصول ختم میشود با اثرات منفی (اندک یا زیاد) بر محیطزیست همراه است. از این رو، صاحبان صنایع همواره مشمول پرداخت جریمههای گزاف و سنگین از طرف متولیان محیطزیست کشور شده که پیامد آن کاهش بازده تولیدی و سودآوری است. اما با توجه به اینکه عمده صنایع اصلی آلایندهزای کشور دولتی و یا شبهدولتی است این جریمهها در حقیقت جابهجایی پول از یک جیب به جیب دیگر است و در این میان، بازنده اصلی محیطزیست و مردماند. دراین میان راه حل مناسب چیست؟ آیا میتوان از تولید محصولات صنعتی چشم پوشید ؟ آیا تنها راه حفاظت از محیطزیست جلوگیری از ورود زایدات در خط انتهایی است؟ نگاهی به روند تحولات، رویکردها و نگرشهای جهانی به تبیین موضوع کمک خواهد کرد.
تحول راهبردهای حفاظت محیط زیست در صنعت، نشان از تحول رو به تکامل رویکردهای زیستمحیطی دارد که با بسط مفهوم توسعه ارتباط مییابد. در این مسیر، تحول راهبردهای مختلف صنعتی از گذشته تا به حال عبارت بودهاند از:
نادیده گرفتن مشکل: قبل از دهه 1960 رویکرد صنعت مبتنی بر نادیده گرفتن مسائل زیستمحیطی بود و راهبرد خاصی وجود نداشت. بر این اساس، ضایعات گوناگون (پساب، گازهای آلاینده و مواد زاید جامد) مستقیماً وارد محیط میشدند.
رقیق کردن: از دهه 1960، روی آوردن به مسائل زیستمحیطی در بخش صنعت بهعنوان یک حرکت آغاز شد. البته نو پا بودن ملاحظات زیستمحیطی در این راهبرد مشخص است؛ در این راهبرد نسبت مواد خام (داده) بهطور قابل ملاحظهای از محصولات (ستانده)، بیشتر بوده و تفاوت یاد شده بهصورت آلایندههای گوناگون وارد محیطزیست میشود. این اقدامات هرچند هزینه کمی را میطلبید اما از نظر زیستمحیطی کماکان مخرب بودند.
کنترل آلودگی در انتهای خط: در دهه 1970 با افزایش اطلاعات و دانش درخصوص فرآیندهای زیستمحیطی و همچنین همگام با بسط مفهوم توسعه، راهبرد فناوری کنترل در انتهای خط تولید بهوجود آمد که مبدلهای کاتالیستی و مخازن نگهداری از جمله فنون انتهای خط هستند و البته همواره مستلزم منابع و پول اضافی هستند.
بازیافت: در دهه 1980 تحول دیگری در رویکرد زیست محیطی صنعت صورت گرفت. این رویکرد موسوم به بازیافت است. براساس این رویکرد هر آنچه وارد محیط زیست نمیشود، به آن صدمه ای وارد نمی سازد.
تولید پاکتر چیست؟
این روش، راهبردی جهانی بهمنظور ایجاد تغییرات مورد نیاز در فناوری و صنعت موجود بهمنظور ساختن جامعهای مبتنی بر توسعه پایدار است. در این روش کارایی بهینه در مصرف انرژی، مواداولیه و آب در فرآیندها، روشها و تولید محصولات مورد نظر است و به عبارتی مدیریت جامع کاهش ضایعات و ممیزی آن از ابتدای خط تولید تا مرحله نهایی مصرف است.
تولید پاکتر نگرش پیشگیرانهای را ترویج میکند که عکسالعملی در قبال هزینههای اقتصادی گزافِ روشهای کنترل آلودگی در انتهای خط است. تولید پاکتر رابطه مستحکمی بین بهبود محیطزیست و صرفه جویی اقتصادی را موجب میشود. به همین دلیل است که در جوامع علمی _ صنعتی، این رویکرد بهعنوان روشی برای تلفیق توسعه صنعتی و حفظ محیطزیست، توصیه و بهکار گرفته میشود. تولید پاکتر شامل مدیریت بهتر و تغییر اساسی نگرشها در تمام سطوح یک تشکیلات از بالاترین رده مدیریتی تا پائینترین رده شغلی است؛ این رویکرد صرفاً در پی تغییر فناوری نیست. مزایای تولیدی این نگرش از یک سو، صرفه جویی مواداولیه و انرژی، و از سوی دیگر حذف مواداولیه سمی یا کاهش کمیت و کیفیت مواد سمی اولیه، پیش از خروج این مواد از فرآیند تولید است. برای محصولات نیز مزایای تولید پاکتر به مفهوم کاهش اثرات اقتصادی و زیست محیطی در طول چرخه زندگی ماده از زمان استخراج تا مرحله دفع نهایی است.
تفاوت اساسی بین کنترل آلودگی و رویکرد تولید پاکتر مربوط به زمان است. کنترل آلودگی یک نگرش علاج واقعه بعد از وقوع است، در حالی که تولید پاکتر با فلسفه نگاه به آینده، پیشبینی و پیشگیری، مبتنی بر این بینش است که پیشگیری بهتر از درمان است.
ما و صنایع آلاینده
نگاهی به چگونگی مهار صنایع آلاینده یا مبارزه با آلودگیهای ناشی از صنایع تولیدی در کشور بیانگر این واقعیت تلخ است که ساختار، امکانات و بینش مدیریتی فعلی قادر به توقف یا مهار این آلودگیها نیست و در نتیجه تخریب محیطزیست روندی شتابناک دارد؛ روندی که ادامه آن میتواند سلامت محیطزیست کشور را در آستانه بحران قرار دهد. از این رو، شاید اکنون وقت آن فرا رسیده با تغییر نگرش پیشگیری به جای مبارزه، تحولی اساسی در راهبردها و سیاستهای کلان زیستمحیطی کشور بهوجود آورد تا مگر از این طریق تا حد زیادی از بحرانهای مبتلا به پیش روی خلاصی یافت.
دکتر سید محمدرضا فاطمی - استاد دانشگاه آزاد اسلامی مرکز
محیطزیست از کجا آسیب میبیند؟
بسیاری از ما، حتی اگر به وجود مشکلات زیست محیطی معتقد و کمی هم سبزاندیش باشیم، به دو دلیل میپنداریم که نقشی در پدید آمدن بحرانهای فاجعه آمیز زیست محیطی نداریم ؛ نخست اینکه آدمی بهطور طبیعی خود را مفید (یا دست کم، بیزیان) به حال دیگران و دیگر چیزها میداند! و دوم اینکه با خود میگوییم این بحرانها آن قدر بزرگ هستند که از من با این توان و تاثیر اندک، رد پایی در ماجرا نمیتواند باشد. واقعیت اما چیز دیگری است: اگر صاحبان صنایع بزرگ، به تصرف بهترین منطقههای طبیعی برای راهاندازی کارخانه میپردازند، مصرفکننده کالاهای تولیدی آنان، ما آدمهای ساده هستیم. اگر نفت کشهای غول پیکر، اقیانوسها را آلوده میکنند، برای روشن کردن و گرم ساختن خانهها و محلهای کار ما پهنههای آبی را درمینوردند. اگر مدیران دولتی، کوهها را میشکافند و جنگلها را خاک میکنند تا بزرگراه بسازند، به خاطر فشاری است که
تک تک ما با استفاده از خودروهای شخصی مان به سامانه ترابری کشور وارد میکنیم. اگر کیسهها و ظرفهای دور انداختنی، کوه و دشتها را پوشانده، علت را باید در راحتطلبی خودمان جستوجو کنیم. و اگر تخریبگران بزرگ، آسوده به کار خود مشغولاند، بهدلیل سکوت و بیاعتنایی ماست.
2مثال دراین باره موضوع راروشن می کند.پیام برای یک شرکت برگزارکننده مراسم همایش کار میکند. او به اصل استفاده کمتر از کالاهای یک بار مصرف و استفاده نکردن از کالاهای نالازم معتقد است. همچنین میداند که هر شرکتکننده ی جدی در همایشها، کاغذ و خودکار با خود میآورد. با این حال، بهخود جرات نمیدهد که به رئیس شرکت بگوید دادن یک کیف پلاستیکی محتوی مقدار زیادی کاغذ و خودکاری که بد مینویسد و چند روز دیگر اصلا نمینویسد، به شرکتکنندگان در همایشها، هیچ ضرورتی ندارد.
شاید دادن اینگونه کیفها، و دادن ناهار مفصل و نوشابه در لیوانهای دورانداختنی، به یک رسم همایشها بدل شده باشد اما میتوان با بعضی رسمهای نادرست مبارزه کرد. پیام، میتواند به رئیس شرکت پیشنهاد دهد که اندکی از هزینه ورود به همایشها را کم کنند و در عوض، نوشت افزار را در بخش ورودی سالن، در ازای دریافت پول به شرکتکنندگان بدهند.خانواده بزرگ جمشیدی (شامل پدربزرگ و مادربزرگ، چهار فرزند و شش نوه، و چند نفر دیگر از نزدیکان) میخواهند به مشهد بروند. آنان با شش خودروی شخصی راه میافتند.
جمشیدیها و دوستان میتوانند با برنامه ریزی از پیش، بلیت قطار تهیه کنند و ضمن صرفه جویی در هزینه بنزین و استهلاک خودرو، و کم کردن خطر تصادف، و رها شدن از مشکل رانندگی و پارک کردن در شهر شلوغ مشهد، از لذت هم صحبتی با یکدیگر در قطار بهرهمند شوند. در ضمن، آنان با این شیوه، دیاکسید بسیار کمتری را وارد جو خواهند کرد.
نتیجهگیری: محیطزیست را فقط آنان آلوده و تخریب نمیکنند، این کار به دست همه ما و در همین نزدیکیها انجام میشود. با رفتار مسئولانهتر خود، و با تذکر و آموزش به دیگران، این روند پرشتاب را کندتر کنیم.
عباس محمدی - مدیر گروه دیدهبان کوهستان